یکشنبه 91 مهر 16 , ساعت 11:18 صبح
تابوت ها را که توی معراج شهدا آوردند ،صدا زدند که یک مادر شهید بیاید بالا .
از جایش بلند شد ،مادرانه قدم بر می داشت ،
پله های معراج را بالا رفت و رسید کنار قبر آجر پوش اول .
آمد برود توی قبر و استخوان های پارجه پیچ را بگذارد توی قبر که گفتند :
حاج خانم این نه دومی!
رفت کنار قبر دوم ،
گفتند ببخشید ولی شما سومی را در قبر بگذارید .
سومی هم به چهارمی رسید .
رفت توی قبر چهارم و استخوان ها را به بغل کشید و آرام توی قبر گذاشت .
نمی دانست چرا اولی و دومی و سومی نشد .
و نمی دانست که چهارمی چقدر دلش برای آغوش مادرش تنگ شده بود .
نوشته شده توسط نسیم رحیمی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اردوی انسان سازی
السلام علی الاجساد المقطعات
حقا که مقر حضرت عباسه
السلام علی الحسین
همراه شهدا
با کاروان نور در راهیان نور
دعای حاج احمد
دلنامه ی سید حسین علم الهدی
دلتنگ آغوش مادر
بسیجی هستیم ؟؟؟
اینجا بهشت است ... قدمگاه حضرت زهرا
یا مهدی ...
این انتظار خیسمان پایان ندارد ؟
امام نقی
پندی از ابلیس
[همه عناوین(32)][عناوین آرشیوشده]
السلام علی الاجساد المقطعات
حقا که مقر حضرت عباسه
السلام علی الحسین
همراه شهدا
با کاروان نور در راهیان نور
دعای حاج احمد
دلنامه ی سید حسین علم الهدی
دلتنگ آغوش مادر
بسیجی هستیم ؟؟؟
اینجا بهشت است ... قدمگاه حضرت زهرا
یا مهدی ...
این انتظار خیسمان پایان ندارد ؟
امام نقی
پندی از ابلیس
[همه عناوین(32)][عناوین آرشیوشده]