سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در خردسالی بپرسد، در بزرگسالی پاسخ دهد . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 91 مهر 16 , ساعت 11:37 صبح

صبح اولین روز پنجمین سال زندگی ؛

ایستگاه قطار ،توقف برای ادای نماز صبح /قطار زندگی در حرکت است و اگر در هر اذان که توقف کوتاهی دارد برای نماز ،ادا نشود ،قطار حرکت می کند و تو از قافله جا می مانی  و اگر پیاده نشوی برای ادای نماز ،قطار حرکت می کند و دیگر راهی برای برگشت به ان نقطه و زمان نیست و  تومی شوی :خسر الدنیا و الاخره

ایستگاه آخر ؛دوکوهه ...

دوکوهه السلام ای خانه ی عشق ...

دم اذان رسیدیم دوکوهه  . تو حسینیه ی حاج همت نشستم . صدای دلنشین اذان به گوشم می رسه بغض بزرگی روی سینه ام سنگینی میکنه . تا کی باید هر سال بیام و شهدا قبولم کنن و من دوباره که بر می گردم تو شهر و شلوغی هاش بشم همونی  که بودم .اما این بار فرق می کنه . نباید این جوری بشه .ای شهید ،ای رفیق ،ای دوست که شرف این مکان به بودن تو در اوست ،کمکم کن ...به یاد شهید علیرضا موحد دانش ،به یاد شهید سعید جلالی پور ،به یاد سید حسین علم الهدی ...به یاد تمام شهدای ایران که با عطش دوری از کربلا به ندای هل من ناصر خمینی لبیک گفتند ...بسم الله و فی سبیل الله و توکلت علی الله .

دوکوهه مغموم نباش که یاران اخر الزمانیت از ره می رسند ...

ببخشید اگه من گنهکار 5ساله که پاهای الوده ام را روی خاک پاک تو می گذارم . منو حلال کن ،دلم خوشه که شهدا منو دعوت می کنن و میام ،منم بالاخره درست می شم .

ای حسینیه حاج همت می دونم که الان با خودت می گی :عبادت خالصانه ی رفقای من کجا و عبادت بی حال و معرفت شما کجا !!!آره اما تو هم می تونی جایی باشی که من رو خالص کنی ،خالص برای خدا و امام زمانم .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ