سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که از او چیزى خواسته‏اند تا وعده نداده آزاد است . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 91 مهر 16 , ساعت 11:24 صبح

من در  سنگر هستم در این خانه ی محقر ،

در این خانه ی فریاد و سکوت ،فریاد عشق و سکوت تنهایی .من در سنگر هستم

در این خانهی سرد و گرم ،سرمای زمستان و گرمی خون

در این خانهی ساکن و پرجوش و خروش .سکون در کنار رودخانه و هیجان قلب و شور شهادت .

خانه ی نمناک و شیرین ؛نم آب باران وطعم شیرین شهادت .

خانه ی بی شکل و زیبا ؛بی شکلی ساختمان و زیبایی ایمان .

امشب پاس دارم  1تا 3 .چه شب با شکوهی است .

من به یاد انس علی بن ابی طالب با تاریکی شب و تنهایی او می افتم . او با این آسمان پر ستاره سخن می گفت .

سر در چاه نخلستان می کرد و می گریست .

راستی فاصله اش با من زیاد نیست ،از دشت آزادگان تا کوفه و کربلا 20 کیلومتر است . خدایا این سرزمین پاک در دست نا پاکان است .

در همین 20 کیلومتری من در همین تاریکی شب علی بر می خاست  به نخلستان می رفت .در این دل شب ابوذر بر می خیزد نماز شب می خواند . سلمان بر می خیزد قران می خواند . صدای او را می شنوی ؟

و این یاران در درگاه هیچ سخنی ندارند جز انکه می گویند : ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین .

بلال ،ابوذر ،کمیل ،صهیب ،مالک اشتر ،مصعب ...

اینان یاران پیامبر بودند و دوشادوش او جهاد کردند  تا پیروز شدند .

خدایا مرا به آنان نزدیک کن .

علی علیه السلام در نهج البلاغه در وصف آنان سخن می گوید

خدایا مرا متصف به اوصاف آنان بگردان ...



لیست کل یادداشت های این وبلاگ